همه ژاپنی ها را به عنوان باهوش ترین ملت دنیا می شناسند، ملتی با میانگین بهره هوشی ۱۱۵. اما باهوش ترین آدم دنیا چه کسی است؟ راستش، در بحث آی کیو اختلاف نظر از همین جا شروع می شود. عده ای می گویند مارلین واس ساوانت، بانوی روزنامه نگار آمریکایی که در ۱۰ سالگی بهره هوشی اش ۲۲۸ بوده (معادل بهره هوشی ۱۸۵ برای یک بزرگ سال) باهو ش ترین آدم دنیا بوده است. اما بیشتر دانشمندان بر این باورند که بابی فیشر، قهرمان شطرنج جهان، این عدد را رد کرده و به بهره هوشی ۱۸۷ رسیده است. البته حرف و حدیث های دیگری هم در میان است. مثلا بعضی از روان شناسان می گویند که ویلیام جیمز سیدیس، نابغه روسی الاصل آمریکایی، حداکثر بهره هوشی ممکن را پشت سر گذاشته است. می گویند او مطالب درسی کلاس های اول تا سوم دبستان را فقط در یک صبح تا ظهر خوانده و امتحان داده و ۱۱ سال بیشتر نداشته که در آزمون ورودی دانشگاه هاروارد پذیرفته شده است! بعضی ها هم شبیه همین حرف ها را در مورد امانوئل سودنبرگ، فیلسوف سوئدی قرن هجدهم، می زنند. می گویند او آن قدر باهوش بوده که بالاخره کارش به جنون کشیده است. دانشمندانی هم هستند که برای لئوناردو داوینچی، بهره هوشی ۲۲۰ را تخمین زده اند که البته این عدد خیلی اغراق آمیز به نظر می رسد.
ماشاالله به این سه ماهی ها
محققان دانشگاه استنفورد آمریکا در سال ۱۹۲۶ دست به تحقیق جالبی زدند تا بفهمند که کدام ماه های سال، نابغه پرورتر است! مطالعات آماری این محققان نشان داد که نابغه های جهان، عمدتا در ماه های مارس (۱۰ اسفند تا ۱۱ فروردین) و آوریل (۱۱ فروردین تا ۱۰ اردیبهشت) به دنیا آمده اند و (درست در نقطه مقابل این دو ماه) کمتر نابغه ای را می شود پیدا کرد که در ماه های اوت (۱۰ مرداد تا ۹ شهریور) و سپتامبر (۱۰ شهریور تا ۸ مهر) به دنیا آمده باشند. محققان دانشگاه استنفورد، طی همین تحقیق سعی کردند تا بهره هوشی افراد مشهوری را که بین سال های ۱۴۵۰ تا ۱۸۵۰ میلادی می زیسته اند، به روش های آکادمیک تخمین بزنند. این تحقیق هم به نتایجی جالبی منجر شد و هنوز هم هستند محققانی که سعی می کنند بهره هوشی مشاهیری را که از دنیا رفته اند، تخمین بزنند. البته هرچه باشد تخمین، تخمین است و نمی شود با قطعیت درباره اش صحبت کرد.
محاسبه بهره هوشی
سر فرانسیس گالتون دانشمند انگلیسی، یکی از نخستین کسانی بود که سعی کرد توانایی های ذهنی افراد را اندازه بگیرد و با هم مقایسه کند. او از مطالعاتش نتیجه گرفت که هوش آدم ها جنبه توارث دارد. بعدها آلفرد بینه و تئودور سیمون به سفارش آموزش و پرورش فرانسه، آزمون ویژه ای را برای دانش آموزان فرانسوی طراحی کردند. این آزمون، معلوم می کرد کدام یک از دانش آموزان می توانند بی هیچ مشکلی در مدارس معمولی تحصیل کنند و کدام دانش آموزان نیاز به تحصیل در مدارس استثنایی را دارند. همین آزمون بعد از مدتی به زبان انگلیسی ترجمه شد و در آمریکا مورد استفاده قرار گرفت. لوییس ترمن، روان شناس سرشناس آمریکایی، تغییرات مختصری را در این آزمون وارد کرد تا برای بزرگسالان هم قابل استفاده شود. عبارت IQ (intelligence quotient) یا بهره هوشی نیز ابتکار او است. تا قبل از او، نتیجه تست هوش صرفا به یک شکل ساده (تعیین سن عقلی) بیان می شد، اما او بهره هوشی را از فرمول سن عقلی تقسیم بر سن واقعی ضرب در صد محاسبه کرد. یعنی اگر کودکی، هشت سال سن داشته باشد و تست هوش را با مهارت یک کودک ۱۲ ساله حل کند، بهره هوشی اش می شود ۱۵۰.
۱۵۰ = ۱۰۰ (۸ ۱۲)
و به همین ترتیب، بهره هوشی کودک ۱۲ساله ای که سوالات آزمون هوش را در سطح یک کودک ۸ ساله پاسخ بدهد، می شود ۶۶.
۶۶ = ۱۰۰ (۱۲ ۸)
این فرمول اگرچه برای مقایسه هوش کودکان مناسب است، اما برای بزرگسالان کارایی چندانی ندارد. چراکه هوش افراد در بزرگسالی ثابت باقی می ماند و دیگر کم و زیاد نمی شود. فکرش را بکنید که با استفاده از این فرمول، اگر یک فرد ۳۰ ساله، سوالات آزمون هوش را در سطح یک جوان ۲۰ ساله پاسخ بدهد، بهره هوشی اش می شود ۶۶ و به همین خاطر است که امروزه دیگر از فرمول آی کیو استفاده نمی شود. هرچند که هنوز هم به اشتباه و بر حسب عادت، نتیجه تست های هوش را با همین عنوان که آی کیو فلانی، فلان قدر است بیان می کنیم. امروزه نمره ای که شخص در آزمون استاندارد هوش کسب می کند، با دیگر همسالانش مقایسه می گردد و به طور قراردادی عدد ۱۰۰ به عنوان میانگین در نظر گرفته می شود.
هوش و سازگاری با محیط
ارایه یک تعریف جامع و مانع حتی برای ساده ترین مفاهیم هم کار چندان ساده ای نیست. «هوش» یکی از همان مفاهیم ساده ای است که هیچ تعریف واحدی که مورد قبول همگان باشد، برایش ارایه نشده است. در سال ۱۹۲۱، یک مجله معتبر آمریکایی از ۱۴ روان شناس و استاد دانشگاه درخواست کرد تا هوش را تعریف کنند. پاسخ هایی که به دفتر مجله رسید، ۱۴ پاسخ کاملا متفاوت بود؛ اما در بیشتر آن ها بر «توانایی آموختن از تجربیات و توانایی سازگاری با محیط» به عنوان یکی از شاخص های هوش تاکید شده بود. مجله دیگری نیز همان کار را در سال ۱۹۸۶ تکرار کرد و از ۲۵ کارشناس تقاضا کرد تا تعریف خودشان را از «هوش» ارایه کنند. باز هم، تعریف ها بسیار متفاوت از آب درآمد:
سازگاری با مشکلات و مسایل جدید در زندگی، توانایی تفکر انتزاعی، سازگاری با محیط، ظرفیت کسب اطلاعات جدید و آمیختن آن ها با اطلاعات قبلی، توانایی عمومی برخورداری از استقلال و خلاقیت فکری، توانایی به دست آوردن توانایی، درک روابط موجود بین پدیده های مختلف، توانایی قضاوت کردن، فهمیدن و استدلال کردن، استنتاج روابط، توانایی شناختی عمومی و ذاتی و . . .
اماعامه مردم تصویر و تصور متفاوتی از هوش دارند : عقل سلیم، زرنگی، توانایی حل مشکل، سر و زبان خوبی داشتن ، علاقه به یادگیری و …. به علاوه، خیلی از مردم توانایی های اجتماعی شان را هم به پای هوش می گذارند.اگرچه خیلی از کارشناسان، هوش را به صورت «آن چه با تست هوش مورد ارزیابی قرار می گیرد» تعریف می کنند، اما خیلی ها با این تعریف موافق نیستند و معتقدند که هوش، مجموعه ای از توانایی ها است که در فرهنگ شخص مورد نظر، توانایی محسوب می شود. اگر این تعریف را قبول کنیم، آن وقت تعریف هوش از فرهنگی به فرهنگ دیگر، متفاوت خواهد شد. مثلا در آمریکای شمالی، مهارت های گفتاری و ریاضی را به هوش ربط می دهند، اما در جزایر جنوب اقیانوس آرام، قدرت جهت یابی و مهارت های دریانوردی را به پای هوش می گذارند. بدین ترتیب، این افراد معتقدند که با یک تست هوش واحد نمی توان هوش نسبی افراد را در فرهنگ های مختلف، تعیین کرد و مورد مقایسه قرار داد.در سال های اخیر، این بحث زیاد مطرح شده که تست های استاندارد هوش، تنها بخشی از توانایی های انسان را مورد اندازه گیری قرار می دهند بنابراین فقط ابعاد خاصی از هوش را می سنجند.
بهره هوشی و انحراف معیار
آی کیو یا بهره هوشی، اوایل برای شناسایی افراد کم هوش و به خصوص دانش آموزان کندذهن به کار می رفت تا بشود آن ها را در گروه هایی که نیازبه آموزش های ویژه دارند، قرار داد. تست های آی کیوی امروزی فقط مختص کودکان نیست وشامل بزرگسالان هم می شود. در تست های جدید سعی بر این است که قدرت بالقوه مغز بدون در نظر گرفتن فرهنگ و دیگر عوامل محیطی، اندازه گیری شود.
اما برای تفسیر آی کیو، باید معنای اصطلاح آماری «انحراف معیار» را درک کرد. انحراف معیار، یک جور میانگین گرفتن از یک میانگین است که به آدم اجازه می دهد اطلاعات به دست آمده را تفسیر کند. وقتی می گوییم توزیع نرمال داده ها، یعنی اکثر نمونه هایمان در یک مجموعه نزدیک به اندازه میانگین است، در حالی که چند نمونه افراطی نیز داریم که خیلی از میانگین بالاتر یا پایین تر هستند.
فرض کنید که داریم مطلبی در مورد تغذیه می نویسیم و باید کالری مصرفی روزانه افراد را مورد نظر قرار بدهیم. مانند بسیاری دیگر از داده ها، اعداد مربوط به کالری دریافتی نمونه های تحت مطالعه نیز توزیع نرمال خواهند داشت. یعنی کالری دریافتی اکثر آدم ها نزدیک به هم و نزدیک به میانگین است و افراد اندکی، بسیار بیشتر یا کمتر از میانگین به دست آمده، کالری دریافت می کنند. خب، منطقی هم به نظر می رسد؛ چرا که آدم های کمی هستند که با تکه ای نان یا یکی دو قاشق برنج در روز، شکمشان را سیر می کنند یا برعکس، مثلا هشت وعده در روز غذا می خورند. بیشتر آدم ها در بین این دو گروه قرار می گیرند.
انحراف معیار، یک شاخص آماری است که به ما نشان می دهد نمونه های مختلف مورد مطالعه با چه تراکمی در مجاورت میانگین قرار دارند. وقتی نمونه ها خیلی خیلی به هم نزدیک باشند، می گوییم انحراف معیار کم است. وقتی نمونه ها از هم خیلی فاصله داشته باشند، می گوییم انحراف معیار نسبتا زیاد است.مثلا اگر داریم نتایج امتحانات پایان ترم مدارس مختلف را با هم مقایسه می کنیم، انحراف معیار مشخص می کند که پراکندگی آماری برای هر مدرسه چقدر خواهد بود.
فرض کنید بگوییم میانگین نمرات دانش آموزان مدرسه الف از مدرسه ب بیشتر است. وقتی آدم این را می شنود اولین استنباطی که می کند این است که بچه های مدرسه الف عموما باهوش ترند. اما انحراف معیار بالاتر در یکی از این دو مدرسه، به شما می گوید که تعداد دانش آموزانی که نمرات خیلی بالا یا خیلی پایین گرفته اند بیشتر از دیگری است. با پرسیدن چند پرسش آماری دیگر ممکن است این طور نتیجه بگیرید که میانگین مدرسه الف مخدوش است، زیرا تمام دانش آموزان بااستعداد منطقه در این مدرسه ثبت نام کرده اند. یا این که نمرات مدرسه ب دچار نقصان شده، زیرا تمام دانش آموزان یک مدرسه استثنایی به تازگی در آن ثبت نام کرده اند. بدین ترتیب انحراف معیار به ما کمک می کند تا از زاویه درست تری، اطلاعات به دست آمده را مورد تجزیه و تحلیل قرار بدهیم. برای همین است که تاکید می شود هنگام تفسیر نتایج آزمون های هوش، باید حتما انحراف معیار آزمون را مورد توجه قرار داد.