فاصله ها و ترسمان از هم هر روز بیشتر... آلودگی صوتی و تصویری، هوا و محیط زیست و هزار مشکل آشکار و پنهان دیگر برای نابودی جسم و جانمان کم نبودند که بی اعتمادی هم روان انسان خسته را در اضطرابی عمیق و تاریک فرو برد، هر روز بیشتر و بیشتر... این موجود دو پا که در منطق قدیم از او به عنوان حیوانی صاحب شعور یاد شده در طول تاریخ، سرنوشتش محتوم به اجتماعی بودن بوده است؛ این فرجام گریزناپذیر، یعنی اجتماعی بودن، برای نظم و بقایش مستلزم چیزهایی است که امروز رنگ به رخسار خیلی هایش نمانده است؛ «اعتماد اجتماعی»، «انسجام اجتماعی» و «مشارکت اجتماعی» یعنی ۳ مولفه اصلی سرمایه اجتماعی. برخی از صاحبنظران مولفه «اعتماد» را مهم ترین و بزرگ ترین سرمایه اجتماعی ذکر می کنند. حالا فکرش را بکنید که قصه زندگیمان آمیخته شود با حس بی اعتمادی! البته «بدتر هم خواهد شد» این هشدار را دکتر علی انتظاری عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی در گفت وگو با جام جم داد.
● اعتماد، کلید همکاری
اندیشمندان از اعتماد، تعاریف بسیار گفته و نوشته اند، اصلا فکر نکنید که این قصه امروز است چرا که ارسطو ۳۰۰ سال قبل از میلاد مسیح نوشت: «ما به مردان نیک بسیار همه جانبه تر و بی چون و چراتر از دیگران اعتماد می کنیم.» در اصل این مولفه زمینه ساز همکاری میان اعضای جامعه است و تمایل افراد به تعامل و همکاری با گروه ها را افزایش می دهد. اگر اعتماد نباشد اینها نیز نخواهد بود و اصلا زندگی جمعی وجود نخواهد داشت. اگر امروز شما شنیده یا به کودکان خود توصیه کرده اید که به افراد غریبه نباید اعتماد کرد. این مساله خود دارای ریشه ها و همچنین تبعات بسیار زیادی است.
آنتونی گیدنز عنوان می کند: «... هر جا که سطح اعتماد اجتماعی بالا باشد مشارکت و همیاری مردم در عرصه های اجتماعی بیشتر و آسیب های اجتماعی کمتر است.» اما چگونه اعتماد شکل خواهد گرفت؟ انتظاری بر این باور است که اعتماد بر پایه انتظارات شکل گرفته است با این هدف که امور به روالی صحیح پیش بروند. یعنی آنچه را که ما براساس وظیفه برعهده داریم به درستی انجام دهیم و در مقابل، دیگران هم وظایف خود را انجام دهند. به گفته وی در چنین حالتی اعتماد اجتماعی وجود دارد. چنانچه تردید داشته باشیم که دیگران از وظایف خود تخطی می کنند اعتمادتان سست می شود.
در کل می توان اعتماد را یک نگرش مثبت نسبت به فرد یا امر خارجی دانست. اعتماد به عنوان یک مقوله اجتماعی در جریان فرآیند جامعه پذیری آموخته می شود.
● ریشه های کاهش اعتماد اجتماعی
دلایل زیادی دارد کاهش اعتماد اجتماعی در جامعه ما؛ کارشناسان در حوزه ها و رشته های مختلف علوم انسانی هر کدام از زاویه نگاه و تخصص خود دلایل و ریشه های آن را بررسی کرده اند. اهل رسانه «گسترش و همه گیر شدن وسایل ارتباطی بویژه رایانه» را یکی از مهم ترین عوامل کاهش اعتماد اجتماعی، عنوان می کنند.
این مساله موجب شده تا شکل ارتباطات از حالت چهره به چهره و سنتی خود خارج و به ارتباطات مجازی تغییر ماهیت دهد. در ارتباطات رایانه ای «نظارت اجتماعی» وجود ندارد و درست به همین دلیل ناهنجاری های پیچیده و مدرن در سطح جامعه، عرصه ای برای ظهور می یابند. مثالش در این زمینه زیاد است از ازدواج های ناموفق اینترنتی تا کلاهبرداری های کلان مالی.
هر چه اعتماد کمتر شود جامعه انسجام اجتماعی خود را از دست می دهد، در صورتی که نهادهای جایگزین نباشند که افراد را به هم پیوند دهند، جامعه دچار از هم پاشیدگی خواهد شد و روال عادی زندگی مردم پیش نخواهد رفت.
اما انتظاری از نگاه جامعه شناسی، کاهش اعتماد اجتماعی را به این موارد مربوط می داند: ضعف نظارت های اجتماعی، ضعف قوانین، ضعف نهادهای پشتیبانی کننده، ضعف سیستم قضایی که نتواند ضمانت لازم را برای اجرای قوانین فراهم کند. به گفته او مهم ترین وجه این مساله به این بازمی گردد که افراد به درستی جامعه پذیر نشده باشند.
به باور روان شناسان نیز بی اعتمادی یک پدیده روان شناختی است که فرد اطمینان به خود را از دست می دهد و به ناتوانی اش اذعان دارد. این روند از نقطه نظر کلان به بی اعتمادی در سطوح ملی می رسد.
● پیامدها و نشانه ها
حتما شما تیتر روزنامه ها در مورد آمار چک های برگشتی، میزان طلاق و... را خوانده اید. در چنین حالتی مردم نسبت به هم در جامعه، محل کار و حتی در کوچک ترین نهاد یعنی خانواده بی اعتماد می شوند. به بیانی ساده اعتماد، خانواده، همسر، فرزندان، همسایگان، دولت، مسوولان نظام سیاسی، مجلس، قوه قضاییه و... را شامل می شود. اعتماد یک نگرش است و تنها کافی است که شما سر این نمودار را از جهت مثبت به طرف منفی سوق دهید تا دیگر سنگ روی سنگ بند نشود.
عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی «ضعف امید به زندگی» و «ناامیدی از آینده» را از دیگر پیامدهای بی اعتمادی اجتماعی می داند. به گفته انتظاری اگر سرمایه اجتماعی کاهش یابد به تبع آن شاهد رکود در دیگر عرصه ها خواهیم بود در چنین حالتی فعالیت های اقتصادی کاهش می یابد، یادش بخیر در روزگاری نه چندان دور اگر کسی در بازار ورشکست می شد، بدون داشتن سرمایه، براحتی می توانست با اعتباری (اعتماد) که در بازار داشت به فعالیت خود ادامه دهد، اما امروز برخی از بازاریان به انتظار نشسته اند تا یکی از همکاران آنان با مشکل مواجه شود و بلافاصله بقیه اجناس او را با نرخی بسیار پایین تر خریداری کنند!
به گفته یک رفتارشناس و آسیب شناس اجتماعی، رواج و رسمیت یافتن دروغ در مناسبات فردی و اجتماعی، افزایش و گسترش سوگند در گفتمان ها، سوءظن، فردگرایی، تظاهر و ریا، رابطه گرایی، قانون گریزی، عوام زدگی و عوام فریبی، تملق و گزافه گویی نشانه هایی از بحران اخلاقی و نبود اعتماد در جامعه است.
مجید ابهری، اعتماد اجتماعی در یک جامعه را همچون شیرازه ای می داند که آحاد آن را به هم پیوند داده و از پراکندگی شان جلوگیری می کند. به باور این کارشناس بی اعتمادی افراد به یکدیگر و به ساختار سیاسی و اجرایی جامعه، باعث بروز سوءاستفاده های مختلف، رشوه، اختلاس و پدیده زیرآب زنی می شود. وقتی در یک جامعه منابع به صورت ناعادلانه در بین گروه های مردم توزیع شود و این نابرابری در طول زمان استمرار پیدا کند شکاف بین ۲ طبقه غنی و فقیر هر روز بیشتر می شود و طبیعی است که در این شرایط قوانین و ساختار سیاسی جامعه زیرسوال رفته و نوعی بی اعتمادی اجتماعی را در افراد تقویت می کند.
● چه کسی پایان قصه را خواهد نوشت...
گویی قصه این بی اعتمادی، می خواهد پایانی تراژیک داشته باشد، چون قرار است با بی اعتمادی به یکدیگر همه سر در غارهای تنهایی خود فروبریم.
انتظاری این مساله را چنین توضیح می دهد: اگر بی اعتمادی در جامعه شکل گیرد فعالیت های فردگرایانه رشد و فعالیت های جمعی کاهش خواهد یافت. در این حالت هزینه های زندگی افزایش پیدا می کند و روال زندگی بر مدار عادی خود نخواهد چرخید. هر چه اعتماد کمتر شود جامعه انسجام اجتماعی خود را از دست می دهد در صورتی که نهادهای جایگزین نباشند که افراد را به هم پیوند دهند، جامعه دچار از هم پاشیدگی خواهد شد و روال عادی زندگی مردم پیش نخواهد رفت. با به وجود آمدن اختلالات، دیگر نمی توان آینده خوبی را ترسیم کرد. ابهری نیز ناتوانی و بی قدرتی، پوچی، بی معیاری و انزوا را از سرفصل های آشکار بی اعتمادی اجتماعی و سرگردانی انسان می داند.
● درمان این درد بدون متولی
همین که اندکی نگران شدیم از وضعیت اعتماد در سطح جامعه، فوری می رویم سراغ راهکار، راهکارهایی که البته تنها در روزنامه می ماند و بس، چون اصلا اعتماد اجتماعی در کشور متولی ندارد، یعنی بزرگ ترین مولفه سرمایه اجتماعی همین طوری رها شده است! با این همه دکتر انتظاری برای ایجاد اعتماد اجتماعی پیشنهاد انجام کار «فرهنگی» می دهد. به گفته او باید بین رسانه ها و نظام تعلیم و تربیت هماهنگی ایجاد شود. از سویی دیگر نظام قضایی باید بدرستی به وظایف خود عمل کند، چون تسامح سیستم قضایی در برابر با تخلف موجب کاهش هزینه های تخلف می شود. به عبارتی می توان گفت در حال حاضر متخلفان به جای مجازات، بیشتر پاداش می گیرند.
به باور وی، تقویت نهادهای محلی برای کنترل اجتماعی از دیگر راهکارهای مهم و موثر است. وی در این رابطه روی «کنترل های محلی و طبیعی» تاکید می کند و در این زمینه توضیح می دهد: برای کنترل های محلی باید محله ها را حفظ کرد، باید شرایطی مهیا شود که ارتباطات را در سطح محله ها حفظ کرد. به اعتقاد انتظاری تغییرات باید روند کندتری داشته باشند، اگر سرعت تغییرات بالا باشد، نمی توان کنترل اجتماعی را حفظ کرد. مهاجرت باید کنترل شده و ساماندهی شده باشد چون افراد مهاجر در محله های جدید قابل کنترل نیستند و از سوی دیگر از کنترل قبلی نیز خارج شده اند. تغییر شغل های مداوم، تغییر محل سکونت، باید کنترل شود، اما متاسفانه در جامعه شهری ما، وضعیت وخیم و حاد است و کسی به فکر ساماندهی آن نیست. باید در این زمینه مطالعات لازم صورت گیرد. باید گفت «مهاجرت» های کنترل نشده و وسیع از مهم ترین عوامل بی اعتمادی در جامعه است.
● این اصل مطلب است
اگرچه هنوز از خواب سنتی برنخاسته، خود در عرصه مدرنیته صاحب نظر شدیم، اما به هر حال دیگر محال است همچون گذشته و مانند اجتماعات کوچک که روابط انسانی در آنها محدود و تعریف شده بود، اعتماد را دوباره علم کنیم. با این وجود در نظم نوین، اعتماد هم تخصصی شده است! راهکارهای ایجاد آن هم تخصصی است، اصلا باید خود ما به شکلی تخصصی و آکادمیک اعتماد کنیم. درست مانند زمانی که بیمار می شویم و به یک پزشکی که نمی شناسیم اعتماد می کنیم یا برای خرید مایحتاج سراغ برندهای خوشنام می رویم. باید اعتمادمان را همرنگ و هم آهنگ با جوامع توسعه یافته کنیم.
حالا که اعتماد اجتماعی زیر لایه های این شهر دودی رنگ باخته است، دوباره باید به ریسمان «دانش» و «علم» چنگ بزنیم. آیا اصلا اعتماد اجتماعی کاهش یافته است؟ «بله کاهش پیدا کرده و بدتر هم خواهد شد...». دکتر انتظاری با این پاسخ، ریشه این مسائل را در راس امور می داند. به باور وی مدیران اجرایی ما براساس دانش عمل نمی کنند، بلکه براساس ظن و گمان خود عمل می کنند. دانش و عقل بر مدیریت ما حاکمیت ندارد، این اصل مطلب است.
انتظاری ادامه داد: هنگامی مشکلات جامعه حل می شود که عقل و دانش حاکم شود. یعنی باید دانش محور باشیم و این مهم هنگامی رخ می دهد که دانشگاه محور شویم. دانشگاه محوری در سطح کلان مدیریتی به این معنی است که هر اقدامی پیش از اجرا برای تصمیم سازی به دانشگاه ارجاع داده شود و در آنجا تصمیم سازی صورت گیرد. اما اگر چنین نشود و همین طور سرمایه های اجتماعی یکی پس از دیگری از میان جامعه رخت بربندند آن وقت فقر و بیکاری، تورم و اعتیاد، خودکشی و طلاق و جرایم اخلاقی روندی روبه گسترش می یابند. این را هم ابهری گفت.
شما حالا دیگر می توانید صدای بلند این زنگ خطر را در صف طولانی دادگاه ها بشنوید. صف های دادگاه ها روزبه روز طولانی تر، تنهایی مان هر روز بیشتر، ناهنجاری ها پیچیده تر، امید به آینده کمتر و...، اگر جاده بی اعتمادی همین گونه با شتاب طی شود، چه بسا که روزی صورتک های اجتماعی همه جا را فراگیرند، اما ناامید نشوید و به فکر فردایی بهتر باید بود.