حداقل یک بار تا کنون این موقعیت را در زندگیتان تجربه کردهاید.
شخصی را ملاقات میکنید که به نحو چشم گیری موفق است. بعد میفهمید هم سن و سال شما یا حتی جوان تر از شماست …
یا اتفاقی یکی از هم کلاسیهای قدیمی خود را میبینید و متوجه میشوید که او صاحب تمام چیزهایی است که شما آرزویش را دارید. یا شاید در یک کتاب یا وب سایت مطلبی را درباره کارآفرینی موفق بخوانید و ناگهان متوجه شوید که او با استفاده از ایده ای که شما قبلاً در سر داشتهاید به این پیروزی و سعادت دست یافته است – و آرزو میکنید ای کاش شما جای او بودید.
و این بدین معنا نیست که شما ایده ندارید.
بدین معنا نیست که از استعدادها و تواناییهای لازم بی بهره هستید.
هم چنین، به معنای عدم سخت کوشی یا تنبلی شما نیست.
پس چیست؟
چیست که بین افراد موفقی که به تمام خواستهها و اهدافشان میرسند با اشخاصی که پیوسته تلاش میکنند اما هرگز کار بزرگی انجام نمیدهند تفاوت ایجاد میکند؟
خوب پاسخ درست در درون شماست. اما نگذارید سادگی آن فریبتان دهد. این همان چیزی است که ما را در بازی زندگی عقب انداخته است.
حقیقت این است که رسیدن به خواستههایتان در این جهان تماماً به افکار شما وابسته است.
افراد موفق تنها به چیزهایی که میخواهند فکر میکنند.
به این مطلب فکر کنید : وقتی کاری مهم پیش روی خود دارید یا با مشکلی خاص مواجه میشوید، دوست دارید تمام مراحل انجام کار را بی عیب و نقص به اتمام برسانید. اما همین تمایل ممکن است باعث شود در ذهن خود بیشتر راجع به مواردی که ممکن است اشتباه شود فکر کنید؛ و بدون اینکه متوجه شوید، این طرز برخورد مانع از دستیابی به برنامه ای مفید و کارآمد خواهد شد، همانطور که شاید حدس زده باشید… این عمل شانس اشتباه انجام دادن کارها را دوچندان خواهد کرد.
اگر تمایل دارید کارهای خود را به این صورت انجام دهید باید بدانید تنها نیستید.
اگر از مردم سؤال کنید در زندگی خود چه میخواهند یا تصمیم دارند به چه اهدافی دست یابند، آنها اغلب مقدار زیادی از زمان و انرژی خود را صرف گفتن اینکه چه چیزی را نمیخواهند خواهند کرد.
ما در زندگی خود زمان زیادی را صرف اینکه چه چیزهایی ممکن است اشتباه شود یا غلط از کار در بیاید، تلاش برای جلوگیری از وقوع این موارد و مقابله با نتایجی که نمیخواهیم، میکنیم.
مطمئناً نمیخواهیم موارد بد یا اشتباهات مهلک برایمان اتفاق بیفتند، پس باید اقدامات احتیاطی منطقی و معقول را در نظر بگیریم. اما اگر دائماً به چیزهایی که نمیخواهیم فکر کنیم، در زندگیمان بیشتر اتفاق میافتند و پیوسته آنها را تجربه میکنیم.
بگذارید یک بار دیگر این مطلب را بگویم… چون خیلی مهم است :
فکر کردن در مورد چیزهایی که نمیخواهیم احتمال وقوع آنها را بیشتر خواهد کرد.
و افکار ناخودآگاه شما نیز هستند، یعنی همان افکاری که شما به دنبالشان نیستید. افکار ناخودآگاه تأثیری عمیق بر روی تجربیات زندگی واقعی ما دارند.
اکثر اوقات کارهای مان را به صورت کاملاً ناخودآگاه انجام میدهیم … بنابراین آنچه در ناخودآگاه ماست دنیای ما را شکل میدهد … به عنوان مثال ترسها و ناکامیهای مان را. آیا تا به حال متوجه شدهاید زمانی که امری نامطلوب یا چیزی بد اتفاق میافتد، شما به افکار منفی خود ادامه میدهید و ناگهان اتفاق بد دیگری میافتد؟
و اگر شما ترکیبی از افکار مثبت و منفی را در ذهن خود داشته باشید، آنچه تجربه خواهید کرد شرایطی بینابین از مجموع این افکار است.
اما تقصیر شما نیست.
تحت کنترل افکارمان نیستیم.
علت اصلی این است که بیشتر ما در اکثر مواقع تحت کنترل افکار خود نیستیم. در امان برنامههایی (عادات فکری) هستیم که از دوران کودکی ما در حال اجرا هستند؛ و بدتر از، کاملاً از آنها بی اطلاعیم.
مطمئناً، ممکن است نسبت به برخی از سطوح فکری که ما موقعیتی مشابه را بارها و بارها ایجاد میکنیم آگاه باشیم. اگر با همکاران خود مشکل داریم، تغییر شغل دردی را از ما دوا نمیکند زیرا هنوز هم تمام برنامههایی که راجع به بی گناهی است در درون ماست.
شاید این قضیه در روابط شما نیز دیده شود؟
بعضی افراد تمایل دارند با فردی یکسان بارها و بارها قرار بگذارند و فقط هر بار ظاهر و نام شخص متفاوت است. اگر خودتان این مطلب را تجربه نکردهاید، حداقل در زندگی یکی از نزدیکان یا دوستان خود شاهد آن بودهاید.
این برنامهها باعث میشوند با خود فکر کنیم که شخص کوچک یا ناتوانی هستیم.
ما را وادار میکنند که بپذیریم تحت کنترل افکار و ذهنیات درونی خود هستیم.
ما باور میکنیم که این تقدیر ماست و نمیتوانیم سیم کشی داخلی خود را تغییر دهیم و یا هر تغییری که در پی آن هستیم در نهایت سخت یا کند خواهد بود.
فکر میکنیم افکارمان بر حسب عادت، ما را در شک و تردید نگه میدارند. در حقیقت ما در چرخه ای دورانی گیر افتادهایم. ایده ای داریم و میخواهیم آن را به عرصه ظهور برسانیم، اما در عین حال ذهن مان پر از دلایل و بهانههایی است که میگویند نمیتوانی از عهده انجام آن برآیی. هر زمان که به این ایده فکر کنید، این دلایل و بهانهها را بارها و بارها تکرار خواهید کرد تا این که سرانجام خود را با این بهانه های محدود کننده در زندانی محبوس میکنید.
اما راهی برای خروج از این چرخه دورانی وجود دارد.
راهی که به ما کمک میکند کنترل افکارمان را به دست بگیریم، این بهانه های محدود کننده را از بین ببریم و به زندگی سعادتمندانه و شادی که لیاقتش را داریم برسیم.
نکته طلایی : شما معمار سرنوشت خود هستید، شما پیوسته در حال خلق کردن هستید.
ذهن شما یک ماشین خلاق است – به هر چه فکر کنید، به طریقی به واقعیت زندگیتان تبدیل خواهد شد … مگر اینکه این افکار را خنثی کنید یا فوراً به نحوی متضاد بیندیشید.
در هر ثانیه از روز افکار بی شماری به ذهن ما خطور میکند یا در اطراف سرمان پرسه میزنند. میدانم یک کمی ترسناک است! به هر حال، پذیرفتن این نکته که این افکار تأثیری مستقیم و ملموس بر روی زندگی ما دارند اولین قرص تلخ و ناگواری است که باید قورت دهیم.
اما تنها راهی که میتواند منجر به خوشبختی ما شود این است که مسئولیت کامل هر آنچه که در حال خلق آن در جهان خود هستیم اعم از خوب، بد و زشت را به طور کامل بر عهده بگیریم.
اگر چیزی که در زندگی خود خلق میکنید، بزرگ و عالی است، تبریک میگویم. به تفکر بر مبنای عقاید کنونی خود ادامه دهید و طرز فکر خود را تغییر ندهید.
اما اگر مسائلی در زندگیتان است که دوست دارید حل شوند یا چیزهایی را خلق کردهاید که با معیارهای شما هم خوانی ندارند، طرز فکر خود را تغییر دهید، تنها به چیزهایی بیندیشید که میخواهید در زندگیتان پدیدار شوند و برای شروع تنها کافیست مسئولیت ۱۰۰% درصد تمام جوانب زندگیتان را بپذیرید.
برخی اوقات به سختی میتوانیم متوجه رابطه علت و معلولی بین افکار و تجربیاتمان شویم.
زمان میبرد تا فردی نسبت به این مطلب آگاه و هوشیار شود… و اگر برای نخستین بار است که چنین مقاله ای را میخوانید، احتمالاً باید چندین بار آن را در موقعیتهای مختلف مطالعه کنید تا بتوانید بر مبنای آن زندگی کنید و حقیقت موجود در آن را درک کنید.
نگران نباشید، مشکلی نیست …
تمام یادگیری در این سطح تجربی است – بهتر است به جای اینکه تنها آن را به عنوان یک نظریه فکری بپذیرید. به خودتان فرصت دهید تا این مطالب را در واقعیت تجربه کنید و درستی آن را به خود ثابت کنید.
نظریه قادر نیست زندگیتان را تغییر دهد.
تا زمانی که مطالب تئوری به عمل تبدیل نشوند، سودمند نخواهند بود.
اجازه بدهید در مورد اینکه چطور میتوانید با استفاده از این بینش تغییرات ملموس و بزرگی برای رسیدن به موفقیت در زندگی خود ایجاد کنید، صحبت کنیم …
چطور چیزهایی را که میخواهیم در زندگی خود خلق کنیم
…. نه چیزهایی که نمیخواهیم.
گام اول : شما در وضعیتی دشوار گیر افتادهاید!
اکنون که این حقیقت را میدانید، احساس میکنید قویتر شدهاید و توانایی بیشتری برای رسیدن به خواستههایتان دارید … شما مسئول تمام چیزهایی هستید که در دنیای واقعی برایتان اتفاق میافتد …
اما این خبر بزرگی است. زیرا دوباره شما را به صندلی رانندگی و میدان مسابقه بر میگرداند.
اگر چیزی بد یا خوبی در زندگی خود خلق کردهاید قادر خواهید بود بارها و بارها آن را خلق یا به کلی آن را حذف کنید. عالی ست. اما برای رسیدن به این توانایی باید مسئولیت هر آنچه در زندگی برایتان اتفاق میافتد را بپذیرید.
گام دوم : نسب به ذهن خود حساس باشید.
این را بدانید هر فکر و اندیشه ای که در ذهن شماست اگر با اندیشه ای متضاد جایگزین نشود، سرانجام به واقعیت تبدیل خواهد شد. پس مراقب افکار خود باشید … افکاری که به زندگی شما کمکی نمیکنند و باعث شکست شما میشوند را کنار بگذارید.
تنها بر روی چیزهایی که میخواهید خلق کنید، تمرکز کنید.
گام سوم : بدانید که قوی هستید.
درباره آرزو داشتن، امیدوار بودن یا خیال بافی نیست … درباره تمرکز بر چیزهایی است که میخواهیم.
درباره استقبال از این حقیقت است که به هر چه فکر کنیم، به همان تبدیل خواهیم شد. هر چه را برای مدتی طولانی در ذهن خود نگه داریم به واقعیت تبدیل خواهد شد. پس خواستهها و اهدافمان را در ذهن خود نگه داریم، به آنها بیندیشیم و انتظار داشته باشیم که در دنیای واقعی اتفاق بیفتند.
توصیه طلایی
آرام و ساکت بمانید … وقتی به دنبال کلمات برای توصیف اهداف و خواستههایتان هستید، دچار شک و تردید خواهید شد.
به خاطر بسپارید که نمیتوانید در زندگی همه را راضی نگه دارید، اهدافتان را در ذهن خود نگه دارید، بر روی آنها تمرکز کنید و تنها برای رسیدن به خواستههایتان تلاش کنید.
و اگر موفق شدید؟
اگر شما پیروز شوید … نه تنها در دستیابی به اهدافتان استاد خواهید شد بلکه به فردی خلاقتر و باهوش تر تبدیل خواهید شد. زیرا دیگر لازم نیست که پیوسته با افکار و شک و تردیدهای خود مبارزه کنید.
احساس آزادی بیشتری میکنید زیرا کنترل ذهن و افکار خود را به دست گرفتهاید. شرایط ما را محدود نمیکند. طرز فکر و شیوه برخورد ما با این شرایط است که ما را به دام میاندازد و باعث عدم پیشرفت و شکست ما میشود.
فرض کنید هیچ شک و تردید و محدودیتی بر سر راهتان وجود نداشت، دوست دارید به چه شخصی تبدیل شوید؟
در واقع، اگر خودتان را باور کنید میتوانید در مدت کوتاهی به شخصیت آرمانی خود دست یابید.
نوبت شماست … شروع کنید.
میخواهید دقیقاً در کسب و کار و زندگی فردی و اجتماعی خود به چه اهدافی دست یابید؟ اگر مایل بودید می توانید در قسمت نظرات اهداف خود را برای من و دوستانتان بیان کنید.
اگر تمام محدودیتهایی که تاکنون شما را از پیشرفت بازداشته وجود نداشتند، زندگی شما چگونه بود؟
به امید موفقیت بی حد و مرزتان.