فرق زندگي کردن و زنده بودن


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : 21 / 4 / 1394
بازدید : 132
نویسنده : sharef zadeh

 زنده بودن با زندگي کردن فرق دارد از کجا بدانيم که داريم زندگي مي کنيم يا فقط زنده ايم؟

چند وقت پیش خبرنگاری از یک کارگر ساختماني ساده ای که دوچرخه داشت، پرسید: شما از زندگی خودتان راضی هستید. کارگر جواب داد: بله خدا رو شکر زنده ایم. بعد از یک پزشک همین سوال رو پرسید. پزشک گفت: نه راضی نیستم. خبرنگار با تعجب روکرد به پزشک و گفت: خیلی عجیبه من همین سوال رو قبلا از یک کارگر ساده که دوچرخه داشت پرسیدم گفت بله زنده ایم شکر، ولی شما با این همه امکاناتی که دارید می گویید نه راضی نیستم!
پزشک به خبرنگار گفت: خوب اون کارگر گفته زنده ایم خدا رو شکر و زنده بودن با زندگی کردن خیلی فرق دارد. من هم زنده ام ولی از زندگی کردن خودم راضی نیستم.
زنده بودن لازم است اما کافي نيست. بايد زندگي کرد. خیلی از آدمها فقط زنده اند و نفس می کشند. این کافی نیست. حیوانات هم زنده اند و نفس می کشند. زندگی، یعنی حرکت به جلو. کسانی زندگی می کنند که در طول زندگی خودشون دائم در حال سیر و حرکت تکاملی هستند. هر روزشون با روز قبل فرق می کنه. هر روزی که می گذره عالم تر، توانا تر، با فضیلت تر و با اراده تر می شوند. همیشه در حال رشد و شکوفایی استعداد های خودشون هستند. زنده بودن با سکون شخصیت هم سازگار است، ولی کسی که واقعا زندگی می کند سکون و درجا زدن اصلا برایش معنا ندارد. از هر دقیقه و ثانیه عمرش برای یاد گرفتن، رشد کردن و بزرگ شدن استفاده می کند. برای عمرش ارزش قایل است.
زنده بودن با زندگي کردن فرق دارد. زنده بودن مقدمه زندگي کردن است. انسان با زنده بودن عمرش را مصرف مي کند ولي به مقصد نمي رسد، آنجه هدف زندگي را محقق مي کند زندگي کردن است.
ما اغلب زندگي خود را به فراهم ساختن اسباب زنده بودن و حيات مي گذرانيم و متوجه نيستيم تمام تلاشي که مي کنيم مقدمه سروسامان بخشيدن به زندگي است نه خود زندگي.
اغلب افراد جامعه آنقدر مشغول اند که متاسفانه فرصتي براي زندگي کردن پيدا نمي کنند. خیلی از مردم تنها زنده هستند و نفس می کشند، ولی زندگی نمی کنند. فرقی هم ندارد فقیر باشند یا پولدار، عالم باشند یا جاهل. خیلی از پولدارها هم فقط زنده هستند. گاهی هم ممکن است طرف دانشمند و متخصص ديني باشد، ولی زندگی خوبی نداشته باشد. علامت زندگي نکردن این است که وقتی شما پس از چند سال با آنها برخورد می کنید، می بینید شخصیتشان همان است که مثلا بیست سال، سی سال پيش بود. این دسته فقط زنده بودند، ولی وقتی با یک انسان فرهیخته، فرزانه، دانشمند و عالم خودساخته مواجه می شوید، می بینید که خیلی فرق کرده، خیلی رشد کرده، خیلی جلو رفته، علم و عملش بیشتر شده، شخصیتش بزرگتر شده، معنویت و نورانیت بیشتری پیدا کرده، این حالت نشان می دهد که در اين دوران زندگي کرده است.
گروه اول تلاش مي کنند اما براي زنده ماندن و گاهي بدون اينکه رشدي اتفاق بيافتد اين جهان را ترک مي کنند. اکثر افراد انساني با اينکه به لحاظ جسماني بزرگ مي شوند به لحاظ روحاني کودک مي مانند و هرگز بزرگ نمي شوند. طول و عرض زندگيشان بزرگ مي شود اما عمق وجودشان کوچک مي ماند.
نسبت ميان زندگي کردن با زنده بودن اعم و اخص مطلق است ، کسي که زندگي مي کند حتما زنده است اما اينچنين نيست که هر زنده اي زندگي کند. برخي انسان ها تنها براي زنده بودن تلاش مي کنند و امکان زندگي کردن نمي يابند.
انسان روح است نه جسم، بدن دارد اما بدن نيست، روي اين اصل منظور ما از رشد کردن و بزرگ شدن، رشد طولي و عرضي جسم انسان نيست، اگر اين رشد در روح انسان اتفاق بيافتد نامش زندگي است.
معيار زنده بودن و زندگي کردن هر دو جنبش حياتي است منتهي اگر اين جنبش همراه با رشد و کمال معنوي اتفاق بيافتد زندگي کردن تحقق مي يابد وگرنه تنها جنبشي براي زنده ماندن است و بس.
امور سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي کلان در زندگي انسان هم در جاي خود اهميت دارد، زيرا زندگي کردن در سايه امنيت در اين امور امکان پذير مي شود،‌ بنابراين وقتي جامعه و خانواده دچار بحران شد، اعضاي آن مجبورند تنها براي زنده ماندن تلاش کنند و متاسفانه امکاني براي زندگي کردن نمي يابند.

حاصل سخن اينکه:
از ميان انسان ها تنها کساني که رشد معنوي دارند، زندگي مي کنند و ساير افراد تنها زنده اند.

کمي مصداقي تر به موضوع نگاه کنيم!
ما خيلي وقت ها تنها براي نگه داشتن سلامتي خود کوشش مي کنيم، براي حفظ تعادل رواني خود برنامه ريزي مي کنيم. براي تامين معاش مادي خود حرکت مي کنيم، اينها همه تلاش هايي براي زنده ماندن است.
وقتي غذا مي خوريم مي خوابيم ، حمام مي رويم، نظافت مي کنيم، لباس مي شوريم؛ جارو مي کنيم، نهار مي پذيم، به بازار مي رويم و مواد غذايي و لباس مي خريم و .....
وقتي به صحرا مي رويم ، به دريا مي نگريم، در آن شنا مي کنيم، استخر مي رويم، ورزش مي کنيم، کوه مي رويم، پارک مي رويم، يا کنار باغچه حيات خانه تخت مي گذاريم فرش مي اندازيم دور هم جمع مي شويم و چاي مي نوشيم و ميوه مي خوريم و مي گيم مي خنديم، جک تعريف مي کنيم، اسمس مي خوانيم و ............
وقتي کار مي کنيم، کارگري ، کارمندي، آهنگري، نجاري، بنايي، زرگري، تجارت، صنعت، کشاورزي، دامداري، باغداري، بانک داري خدمت کاري، دکتري، پرستاري، داروفروشي و ........در حقيقت براي زنده ماندن تلاش مي نماييم. اين کارها نامش زندگي کردن نيست.
اما وقتي کتاب هاي ديني و فلسفي و عرفاني مي خوانيم، قرآن تلاوت مي کنيم، حديث مي خوانيم، فکر مي کنيم، سخنراني گوش مي کنيم يا سخنزاني مي کنيم، کتاب مي نويسيم، تحقيق مي کنيم، پژوهش داريم، مي آموزيم، مي آموزانيم.
يا وقتي عبادت مي کنيم، نماز شب مي خوانيم،‌ نماز صبح مي خوانيم، دعا مي کنيم، توبه مي کنيم، مناجات مي کنيم، عشق مي کنيم، محبت مي ورزيم، اطاعت مي کنيم، بندگي مي کنيم، مراقبت مي کنيم، توسل مي جوييم، گريه مي کنيم، تسبيح و تهليل و ذکر خدا مي گوييم، در اين شرايط است که واقعا زندگي مي کنيم.
کمي قديم تر ها خانه ها کتاب خانه و نماز خانه داشت. کتاب خانه نماد عقلانيت بود و نمازخانه نماد معنويت. الان فقط اطاق خواب دارد و هال و پذيرايي. فکري براي مسجد و کتاب خانه براي يک محله هم نمي شود چه رسد به خانه. آيا ما از زندگي دور شده ايم. بله دور شده ايم، کتاب خانه و مسجد و نماز خانه نشانه زندگي کردن است. متاسفانه بايد اعتراف کنيم که ما از زندگي دور شده ايم و تمام همت مان اين است که فقط زنده بمانيم. و اين خيلي بد است . ما پسرفت کرده ايم نه پيشرفت. مفهوم توسعه و پيشرفت آن نيست که فقط جنبه هاي مادي و طبيعي زندگي گسترش يابد. هواپيما و موشک و ماهواره بسازيم، بلوار و بزرگراه افتتاح کنيم، پيشرفت آنگاه محقق مي شود که روح انسان در مسير انسانيت و خدايي شدن پيش برود.

حيات طبيعي ، حيات عقلاني و حيات عرفاني.
ما سه رقم زندگي داريم، وقتي داريم به حيات طبيعي خودمان سروسامان مي دهيم، براي زنده ماندن تلاش مي کنيم، ولي وقتي زندگي عقلاني داريم يا عرفاني، اکنون داريم براي زندگي کردن حرکت مي کنيم.
چرا؟ چون روح انسان در بستر حيات عقلاني و عرفاني رشد مي کند و بزرگ مي شود. حيات طبيعي تنها بدن و طبيعت انسان را رشد مي دهد.

تفکر و تذکر.
هميشه انسان هاي بزرگي که زندگي کردن را بلد هستند توصيه مي کنند که عمرت را يا به تفکر بگذران يا به تذکر و ياد خداوند. اين توصيه بسيار محکم و حکيمانه است. البته ما چاره اي نداريم که به امور روزمره زندگي هم بپردازيم و براي زنده ماندن خويش تلاش کنيم، اما نه اينکه تمام عمر خود را براي اين کار مصرف نماييم.

سير و سلوک.
هيچ حرکتي مانند سير و سلوک تامين کننده رشد و عظمت روحي و زندگي حقيقي براي انسان نيست. سير و سلوک دو مرحله دارد، سير و سلوک عقلاني و سير و سلوک عرفاني. در مرحله اول رشد عقلاني انسان تامين مي شود و در مرحله دوم رشد معنوي آدمي تضمين مي گردد. کسي که سير و سلوک ندارد، به لحاظ روحي ساکن است و روح ساکن زندگي نمي کند.
خيلي وقت ها ما خيال مي کنيم داريم زندگي مي کنيم، اما درست نيست، چون با کارهايي که انجام مي دهيم رشد و عظمتي براي روحمان حاصل نمي شود. پولمان زياد مي شود، اما روحمان زياد نمي شود. ساختمان خانه و کارخانه مان بزرگ مي شود، اما ابعاد روحمان بزرگ نمي شود.

عمر طلا است.
اينکه مي گويند عمر طلا است به نظر درست نيست. عمر و وقت چيزي جز ظرفيت و ظرف نيست. ارزش ظرف به مظروف آن است. کاري که شما در ظرف عمر و اوقات آن انجام مي دهيد مي تواند ارزش طلاگونه داشته باشد. اگر کسي در ظرف عمر خود موفق به زندگي کردن صحيح شود، عمرش از طلا خيلي باارزش تر است. ولي اگر کسي تمام همت اش اين باشد که زنده بماند، عمرش چندان باارزش نيست. زندگي کردن ارزش غايي دارد و زنده ماندن مقدمه آن است.
زندگی کردن کار آساني نیست. هر کسی نمی تواند زندگی بکند. انسان برای اینکه زندگی بکند باید خیلی چیزها بلد باشد. باید خودش را شناخته باشد. توانایی های خودش را شناخته باشد و راه شکوفایی این توانایی ها را بلد باشد و همیشه برای حرکت به جلو و تکامل خودش برنامه ريزي داشته باشد.
گرفتار یک لقمه نون هم نباشد و بتواند برای خودش فراقت و آرامشی درست کند که در سایه آن به خويش فکر کند و برای خودش و خانواده اش زندگی خوبی فراهم کند. خدا کند که بتوانیم تا عمرمان به این دنیا هست حداقل چند سالی زندگی کنیم و مزه زندگی کردن را بچشیم.




مطالب مرتبط با این پست :

می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








به وبلاگ من خوش آمدید

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان شعبه 2 روانشناسی و... و آدرس sina95.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1680
بازدید دیروز : 337
بازدید هفته : 2459
بازدید ماه : 17718
بازدید کل : 1252541
تعداد مطالب : 2955
تعداد نظرات : 52
تعداد آنلاین : 1



RSS

Powered By
loxblog.Com