یکی از مشکلات جوامع در حال توسعه مدگرایی است.این روز ها این مدها در ایران به صورت ساپورت پوشیدن دختران جلوه بیشتری پیدا کرده است.البته می توان گفت از قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری یازدهم در خیابان ها بیشتر مشاهده می شد. شاید هم به خاطر انتخابات سختگیری کمتری می شد(نمی دانم)
این روز ها کمتر کسی است که درباره زنان و دخترانی که ساپورت می پوشند و درخیابان ها می گردند،خبری نشنیده باشد.شاید بهتر است بگویم کمترکسی است که در شهر های بزرگ (و البته الآن حتی شهر های کوچک)، پارک ها،پاساژها، خیابان هاو معابر و اماکن عمومی رفته باشد و ساپورت پوش ها، (ساپورت، همان جوراب شلواری خودمان است که برای نوزادان خریداری می کریدم و خارجی ها به آن leg می گویند) را ندیده باشد. ساپورت های که این روزها رنگارنگ و منقش به تصاویر و اشعار و نوشته ها و گاهی اوقات پرچم کشور های مخالف و ... می شوند تا جلب توجه بیشتری کنند.بازار خوبی هم دارد. هم تولید کنندگان و هم فروشندگان این تولیدات درآمد های خوبی هم دارند لذا بازارشان داغ داغ است و کسب شان رونق دارد. اما همه این دختران و زنانی که ساپورت می پوشند را فاحشه نخوانیم.گاهی اوقات تحت تاثیر مد گرای ساپورت پوش می شوند، گاهی اوقات هم به دلیل راحتی. ولی این افراد مگر چند سال دارند؟ اکثریت شان زیر 30 سال هستند. کجا به دنیا آمدند؟اکثریت قاطع آنان در ایران به دنیا آمدند. در کدام مدرسه ها درس خواندند؟در مدارس دولتی یا غیر انتفاعی خودمان درس خواندند. معلمان شان چه کسانی بودند؟قطعا ازخارج نیامدند.معلمان شان هم از همین مرز و بوم هستند. از کدام دانشگاه ها فارغ التحصیل شدند؟از دانشگاه های خودمان فارغ التحصیل شدند یا در این دانشگاه ها درس می خوانند. در کدام محیط اجتماعی بزرگ شدند؟در محیط های اجتماعی ایران بزرگ شدند. پدر و مادرشان چه کسانی هستند؟من و شما که تا دیرور اگر یک خال مویش پیدا می شد ناراحت می شدیم ولی حالا برای ساپورت پوشیدن شان تشویق شان هم می کنیم.هزینه هم می پردازیم،گاهی اوقات چشم و هم چشمی هم می کنیم چون به اصطلاح « کلاس» دارد. از چه خانواده هایی هستند؟تصور اشتباه این است که بسیاری از ما فکر می کنیم ازخانواده های های مرفهین بی درد هستند.نه دوست من اشتباه نکنیم و بدانیم که درصد قابل توجه شان از خانواده کم درآمد هستند ولی... بپذیریم که نتوانستیم اکثریت این جوانان مان را آنگونه که شایسته است در خانه، مدرسه، مسجد، کانون های فرهنگی، و... جذب کنیم تا پایبند به هنجار های اجتماعی جامعه خود باشند.بدن شان را نمایش دهند و این را فرصتی برای جلب توجه بیشتر بدانند. وقار را نه در حیاء که در بی حیایی بدانند.برخورد های خشن کردیم، شلاق زدیم، پرونده تشکیل دادیم، کار فرهنگی نکردیم، زبان شان را نفهمیدیم یا شاید هم نخواستیم بفهمیم و ...و این هم شد نتیجه اش. بنشینیم شعر روی شلوار خانم ها را بخوانیم و ...